ماجرا از نامه IOC به کمیته ملی المپیک آغاز شد که ظاهرا در آن عنوان شده، دولت در امور فدراسیونها دخالت میکند و بر اساس آن کمیته بینالمللی المپیک خواستار اساسنامه فدراسیونهای ورزشی ایران شده است. این که IOC به چه صورت از اتفاقات داخل ایران مطلع است و سریع دست به کار شده، خودش جای سوال دارد که باید بررسی شود اما پرسش مهمتر این است که از ورود IOC به ماجرا فدراسیونهای ورزشی و اساسنامه و انتخابات آنها چه کسی یا کسانی نفع میبرند؟
ورزش ایران بارها چوب حساس شدن کمیتهی بینالمللی المپیک و فدراسیونهای جهانی را خورده اما انگار این اتفاقات شوم درس عبرتی برای اهالی ورزش ایران نشده که هنوز هم اتفاقات داخل به راحتی و بدون هیچ نگرانی از جانب عدهای طمعکار به بیرون درز میکند. شاید هم برای برخیها منافع ملی، معنایی ندارد و ترجیح میدهند آن را فدای منافع میلی کنند تا شاید بازنده از میدان جنگهای شخصی و جنگ قدرت داخلی با رقیبان بیرون نیایند.
در تازهترین اتفاق نانوشته و بیمحابا در جنگ قدرت مدیران ورزشی کشور، بحث لغو انتخابات فدراسیونها مطرح شده و اینکه تا اصلاح و تصویب اساسنامه آنها و تایید در فدراسیون جهانی انتخاباتی برگزار نشود. کمیته ملی المپیک هم موضع گرفته که انتخابات فدراسیونها را تا تصویب اساسنامههایشان غیر قانونی میداند. این موضعگیری کمیته ملی المپیک در حالی است که اصلا IOC اشارهای به برگزار نکردن انتخابات فدراسیونها نداشته است. حال پرسش این است که چرا کمیته ملی المپیک ایران چنین موضعی گرفته است؟ ضرورت این موضعگیری چه بوده و کجای این مهم همراستا با منافع ملی است؟ شاید هم IOC نامهای در این مورد ارسال کرده که در این صورت چرا کمیته ملی المپیک نامه را منتشر نمیکند و به طور شفاف نمیگوید IOC دقیقا از ایران چه چیزی میخواهد؟
به نظر میرسد در میان این اتفاقات ریز و درشت و حمله کردنهای در سایه مدیران به هم، تنها موردی که کسی به آن توجه ندارد منافع ملی است. چیزی که باید اولویت سئولنشینان باشد اما به وضوح میتوان دید که مانند یک شیء بیاهمیت کنار گذاشته شده است، به گونهای که حتی برخی با تهدید منافع ملی به وضوح دنبال دستیابی به اهداف شخصی خود هستند.
متاسفانه مسئولان کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش نیز هیچ کدام در این موضوع به صورت روشن پاسخگوی اتفاقات اخیر نیستند در حالی که سرنوشت ورزش ایران به دست این دو نهاد افتاده اما به جای نشستن پشت یک میز و حل کردن موضوع و حتی اختلافات، تیرهایی را به طور غیر مستقیم سمت یکدیگر روانه میکنند.
شاید واقعبینانهترین پاسخ برای این ماجرا انتخابات کمیته ملی المپیک باشد و اختلاف نظرهایی که در مورد انتخاب رییس کمیته ملی المپیک وجود دارد.
آیا انصاف است که جنجالهای سیاسی یا مشکلات فردی در پسزمینه انتخابات، زمینهای برای تهدید منافع ملی ایران ایجاد کند؟ چرا مسوولان نظارتی و امنیتی کشور واکنشی در قبال چوب حراج زدن به منافع ملی با این سناریوها نشان نمیدهند؟
چرا کمیته ملی المپیک درباره چگونگی اطلاع یافتن IOC از محتوی اساسنامه فدراسیونهای ایران و در نهایت چرایی مکاتبه فدراسیونهای جهانی با فدراسیونهای ورزشی کشور پاسخی روشن ارائه نمیدهد؟ چرا وزارت ورزش و معاونت قهرمانی این وزارتخانه درباره این اتفاقات و دلایل ایجاد این وضعیت موضعگیری روشنی نمیگیرد و مدام از پاسخگویی به رسانهها تفره میرود؟
در هر حال واقعیت ماجر این است سئول نشینان باید از خواب غفلت بیدار شوند و بدانند ترکشهای این ماجرا تنها منافع ملی را نشانه رفته و با این شرایط دیر یا زود نیز شاهد وقوع فاجعه بزرگی به نام تعلیق در ورزش ایران خواهیم بود. اینکه چرا در این وضعیت قرار گرفتهایم نکتهای است که باید مسوولان کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش بیدرنگ به آن پاسخ دهند.
امید است تا دیر نشده راهی همراستا با منافع ملی در پیش گرفته شود تا شاید بدن نحیف ورزش ایران جانی دوباره بگیرد و فارغ از جنگهای شخصی افراد که عمدتا برای حفظ کرسی و تحقق منافع شخصی است، منافع ملی اولویت قرار گرفته و تنها یک صدا از داخل کشور در مجامع بینالمللی شنیده شود. شاید مشکلات ورزش این نیر اندک شده و همه میدران همدل برای اهداف متعالی ورزش تلاش کنند.